کوک کن ساعت خویش

ساخت وبلاگ

 

 

كوك كن ساعتِ خویش

 

! اعتباری به خروسِ سحری، نیست دگر

 

دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است

 

كوك كن ساعتِ خویش ! كه مـؤذّن، شبِ پیـش

 

 

دسته گل داده به آب

 

و در آغوش سحر رفته به خواب

 

كوك كن ساعتِ خویش

 

 

! شاطری نیست در این شهرِ بزرگ كه سحر برخیزد

 

شاطران با مددِ آهن و جوشِ شیرین دیر برمی خیزند

 

كوك كن ساعتِ خویش

 

! كه سحرگاه كسی بقچه در زیر بغل، راهیِ حمّامی نیست

 

كه تو از لِخ لِخِ دمپایی و تك سرفه ی او برخیزی

 

كوك كن ساعتِ خویش !

 

رفتگر مُرده و این كوچه دگر خالی از خِش خِشِ جارویِ شبِ رفتگر است

 

كوك كن ساعتِ خویش

 

 

 

 

! كوك كن ساعتِ خویش !

كه در این شهر، دگر مستی نیست كه تو وقتِ سحر،

 

آنگاه كه از میكده برمی گردد از صدای سخن و زمزمه ی زیرِ لبش برخیزی

 

كوك كن ساعتِ خویش

 

 

! اعتباری به خروسِ سحری نیست دگر

 

 

و در این شهر سحرخیزی نیست و سحر نزدیک است

سوته دلان...
ما را در سایت سوته دلان دنبال می کنید

برچسب : کوک کن ساعت خویش که سحرخیزی نیست,کوک کن ساعت خویش,کوک کن ساعت خویش که موذن شب پیش,کوک کن ساعت خویش را,کوک کن ساعت خویش اعتباری به خروس سحری نیست,کوک کن ساعت خویش اعتباری,کوک کن ساعت خویش دانلود,شعر کوک کن ساعت خویش,کوک کن ساعت خویش اعتباری به خروس,کوک کن ساعت خویش از کیست, نویسنده : sotedelan0o بازدید : 179 تاريخ : يکشنبه 28 شهريور 1395 ساعت: 2:14